English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6647 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ship's rail U راه اهن منتهی به کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at the latest [postpositive] <adv.> U منتهی
by <adv.> U منتهی
no later than <adv.> U منتهی
at latest U منتهی
at the utmost U منتهی
on monday at latest U منتهی تا دوشنبه
pinnacles U منتهی درجه
conduce U منتهی شدن به
terminate in U منتهی شدن به
supreme U منتهی افضل
pinnacle U منتهی درجه
at f. U منتهی خیلی باشد
terminate U خاتمه دادن منتهی
terminated U خاتمه دادن منتهی
terminates U خاتمه دادن منتهی
cuspidate U منتهی به نوک تیز
maximum U منتهی درجه بزرگترین
westernmost U واقع در منتهی الیه غرب
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
lead in U چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
meiosis U تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
masculinerhme U قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ark U کشتی
puppis U کشتی دم
collier U کشتی
aft U در پس کشتی
bilge U اب ته کشتی
catch U کشتی کج
afloat U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
on board a ship U در کشتی
carinae U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
wrestling U کشتی
vessels U کشتی
by water U با کشتی
vessel U کشتی
argo U کشتی
carina U کشتی
bottom U کشتی
ship کشتی
foreship U سر کشتی
hulks U کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
bottoms U کشتی
decks U پل کشتی
decked U پل کشتی
on shipboard U در کشتی
deck U پل کشتی
flat U پل کشتی
hulk U کشتی
ships U کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
flattest U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
stranding U به گل نشستن کشتی
flagships U کشتی دریادار
steamship U کشتی بخار
wrecks U کشتی شکستگی
the enemy U کشتی دشمن
wrecking U کشتی شکستگی
battleship U کشتی جنگی
wreck U کشتی شکستگی
battleships U کشتی جنگی
patrolled U کشتی اکتشافی
patrol U کشتی اکتشافی
shipwrecks U کشتی شکستگی
patrols U کشتی اکتشافی
steamship U کشتی بخاری
steam ship U کشتی بخار
steam boat U کشتی بخار
patrolling U کشتی اکتشافی
tender ship U کشتی تدارکاتی
steamboat U کشتی بخار
flagship U کشتی دریادار
wresthing match U مسابقه کشتی
cargoes U محموله کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
berth U خوابگاه کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
berths U خوابگاه کشتی
towboat U کشتی یدک کش
topsldes U بادخوربدنه کشتی
cargo U محموله کشتی
training ship U کشتی اموزشی
tramp steamer U کشتی ازاد
propeller U پروانه کشتی
wrech U کشتی شکستگی
dockyard U تعمیرگاه کشتی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
wrecked U کشتی شکسته
war vessel U کشتی جنگی
war ship U کشتی جنگی
shipbuilding U کشتی سازی
troopship U کشتی سرباز بر
tramp vessel U کشتی ازاد
double-decker U کشتی دوعرشهای
double-deckers U کشتی دوعرشهای
fob U تحویل کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
bulkheads U تیغه در کشتی
the ship is in d. U کشتی در خطراست
the rudder of a ship U سکان کشتی
wrestling U کشتی گیری
shipwreck U کشتی شکستگی
the roll of a ship U غلت کشتی
bosuns U افسر کشتی
bosun U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
midships U در میان کشتی
to take ship U با کشتی بردن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
the ship was wrecked U کشتی شکست
tonnage U فرفیت کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
wrestling match U مسابقه کشتی
bo's'n U افسر کشتی
shipwrecked U کشتی شکستگی
stern U عقب کشتی
coal whipper U زغال کش کشتی
deck gang U ملوان پل کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
packet boat U کشتی نامه بر
doutful category U کشتی مشکوک
on shipboard U سوار کشتی
dressing ship U تزیین کشتی
on board a ship U سوار کشتی
exs U تحویل از کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
fire ship U کشتی اتش زن
flag ship U کشتی پیشرو
noah's a U کشتی نوح
pancratist U کشتی گیر
deadman U مهاربند کشتی
cutwater U دماغه کشتی
privateer U کشتی مسلح
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel U کشتی جنگی
commercial marine U کشتی تجاری
predial or prae U کشتی روستایی
commondo ship U کشتی نیروبر
pleasure boat U کشتی تفرجی
pilotage U راهنمایی کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
passenger liner U کشتی مسافربری
coxswain U مباشر کشتی
passenger liner U کشتی مسافری
Recent search history Forum search
0اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0the rudder is put over
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com